مشخصات عرفان های کاذب ودروغین
مشخصات عرفان های کاذب ودروغین
• نادیده گرفتن خدابه عنوان هدف غایی
ازشاخصه های عرفان های کاذب نادیده گرفتن اعتقاد به خدایاانکاروجودخداویابعضاًارائه تفسیری نامعقول ازخدا به انگیزه انکارخدای حقیقی است.یکی ازنقاط ضعف اساسی برخی ازنحله های عرفانی خدا محورهمچون پاره ای ازآیین های سنتی هندی وصوفیانه خداشناسی است.
اوشو:یکی ازمخربترین مکاتب، آیین اوشواست.ویکی ازعوامل انحرافی آن،تصویرنادرستی ازخدا اوشومیگوید:«روح،خودخداونداست»
« پال توئیچل » موسس فرقه اکنکار :«هرطبقه ای برای خودخدائی وضع کرده است که از متخیله ساکنین آنها سرهم بندی شده وطی اعصاردرمقام پروردگارپذیرفته شده است»
اِکنکارجهان رادارای یازده طبقه می دانند.ومعتقدند هرطبقه ای حاکم یاپروردگارخاص خودرادارد.وخدای ادیانی همچون اسلام ،مسیحیت ودیگرادیان مشهورجهان خدای جهان مادی است.
سای بابا:«خداخود دارما (رفتار صحیح)است وپوشش جهان آفرینش است ویامی گوید:«همه انسان هاجزئی از خدای واحدند» ومی گوید:«شما همه ، سلول های زنده ای دربدن خداوندهستید.»
صوفیه:قائل به فنا درخدا هستند ومی گویند کسیکه به حقیقت رسید دیگردرخدا فانی شده وبه همین علت درمورداو تکالیف برداشته شده و می گویند:تمام عالم جزیک وجودبیش نیست وآنهم خداست ولی این موجودات که می بینی همه همان وجودخدایندکه تنزل کرده وبه این صورتها بیرون آمده است.
• شادمانگی به عنوان هدف غایی
دالایی لاما:وی هدف نهایی زندگی راخوشی ونشاط وآرامش میداندومدعی است دستیابی به چنین هدفی ربطی به باورهای دینی افراد ندارد.
سای بابا:«مأموریت من اعطای شوق وشادی به شماست که هدف ازضعف وترس دورتان کنم .
فالون دافا:مدعی اندتمرین های پنج گانه فالون دافا برای شادی ونشاط است.
لی هنگجی میگوید:باتزکیه ذهن وبدن است که فرد می تواند رنج وسختی خودراازبین ببرد.وزندگی اوتوأم باآرامش وشادی ونشاط باشد.
اکنکار: آموزش عرفان با مصرف حشیش و روابط نامشروع !
موسسه فرهنگی « ک .ز » که حدود یک سال از عمر آن می گذرد با تبلیغات و برگزاری برنامه های گسترده به جذب جوانان پرداخته و آنان را به فرقه اکنکار دعوت می کند .
• خردستیزی ومنطق گریزی
اوشو: «راه ذهن ازراه عقل وذهن نمی توان به حقیقت رسیدواگرسالک بخواهدازراه عقل به مقصد برسد، درحقیقت ازمقصد خوددورترمی شود.
اوشوباافتخارمیگوید«:من صاحب هیچ نظام فلسفی نیستم»
نقدوبررسی:
درنقد این شاخصه دونکته لازم است:
1-اگر کسی ادعا کندبااصول فلسفه ومنطق وعقل می تواند همه رازهاوحقایق عالم راکشف کند.روشن است ادعایی بلند پروازانه ودست نیافتنی است.واگرکسی ادعا کند بابی اعتنایی به عقل ومنطق می تواند به حقایق دست یابد او نیزدر خیالی خام به سرمی برد .بلکه عقل ابزاری است برای شناخت الهی وعرفان حقیقی والبته عقل تنها ابزار نیست بلکه حس وشهودهم جزءابزاراست.
2-عرفان حقیقی نه تنها با عقلانیت سازگاراست که همراه آنست عرفان بدون عقلانیت ،عرفانی انسانی نخواهدبود.انسان کامل ازدیدگاه اسلام انسانی است که همه ابعادوجودیش هماهنگ باهم،پیشرفت کند.هیچ بُعدی رافدای بُعد دیگرنکند.
• شریعت ستیزی وفقه گریزی
فقه ستیزی وشریعت گریزی وجه مشترک همه عرفانهای نو ظهورشرقی وغربی ازیکطرف وپاره ای خانقاه نشینان مسلمان ازطرف دیگراست.
اوشو اصولاًبادین مخالف است ودینداری واقعی را دربی دینی می داند.ومعتقد است دین سه لایه دارد :
لایه اول «:شریعت ».لایه دوم« حقیقت» .ولایه سوم «طریقت» است.سپس می گوید هرپیامبری تازمانی زنده است که شریعت اوزنده است.اوشومی گوید «این کلمه رابه یادداشته باشید :
درشریعت شمابیچاره می مانید چون درکناریک پیکر بی جان قرارمی گیرید»
اِکنکار و نفی شریعت: بشرفطرتاٌبه داشتن یک مقام پدری ویک مادرمحتاج است وروحانیان بادرک چنین نیازی سعی کرده اند ارضای آن نیازراتحت کنترل خود بگیرند. وباجعل قوانین ومقررات خشک وخشن این ذهنیت را القا کرده اند که اگرکسی به این مقررات عمل کند.رضایت پدرآسمانی وخدا راجلب کرده است(ولی همین فرد می گوید: به جای نمازخواندن بگو «هیو»تا روحت پرورش پیداکند)
کوئلیوونفی شریعت:وی بُعدشرعی دین رابه طورکلی نادیده گرفته ومقررات وضوابط دینی راانکارمی کند
صوفیان مسلمان ونفی شریعت: بسیاری ازصوفیان کوشیده اند شریعت ستیزی وفقه گریزی خودراباایجادتفاوت میان سه اصطلاح«شریعت»،«طریقت»و«حقیقت»توجیه نمایند.
مولوی می گوید: «شریعت همچو شمعست ره می نماید وبی آنکه شمع به دست آوری راه یافته نشود وچون درره آمدی آن رفتن تو طریقتست وچون رسیدی به مقصودآن حقیقت است.
دراین عبارت شریعت رابه منزله شمع معرفی نموده که وقتی در تاریکی راه راپیدا کردی وبه مقصد رسیدی دیگراحتیاج به شریعت نیست.ومولوی درتمثیل دیگری عارفان واصل رابه کسانی تشبیه میکند که دردرون کعبه بخواهند نمازبخوانند.روشن است که چنین افرادی لازم نیست دنبال قبله بگردند.به هرسوی که نمازبخوانند قبله است.
نقدوبررسی:
اولاً:همه عرفانهای کاذب اعم ازآئین های سنتی وجدید،علیرغم انکارشریعت ،خوددارای شریعت ویژه خویش هستند.مثلاًصوفیان برای ورودبه خانقاه آداب وشریعت ویژه ای راجعل کرده اند.وهمچنین مراقبه های اوشو وتمرین های معنوی اکنکار همه ازاین سنخ هستند.
ثانیاً:جزباعمل به دستورات الهی نمی توان به خدانزدیک شد.وخدای متعال فرمود :هرکس مرامی خواهد بایدازپیامبراسلام واحکامی که توسط اوبیان می شود پیروی نماید.
ثالثاً:تقسیم دین به سه سطح شریعت وطریقت وحقیقت ،به تفسیری که امثال اوشو وپاره ای ازصوفیان مسلمان بیان می کنند،تقسیمی نادرست است وشریعت هرگز نمی تواند جدای ازطریقت باشد واین دوجدای ازحقیقت نیستند .حقیقت دین باطن همان شریعت وطریقت است .